درماندگی آموخته شده یا "learnt helplessness" به وضعیتی گفته میشود که فرد به دلیل تجربههای منفی مکرر، احساس ناتوانی و عدم کنترل بر وضعیتهای خود را تجربه میکند. این واکنش ممکن است پس از تکرار شدن شرایطی که فرد به طور مداوم در مواجهه با آنها شکست میخورد، شکل میگیرد. افرادی که به درماندگی آموخته شده دچار شدهاند، ممکن است برای دستیابی به هدفها یا حل مشکلات، احساس ناکامی یا ناتوانی کنند حتی زمانی که واقعاً قادر به کنترل و تغییر وضعیت هستند.
نظریه درماندگی آموخته شده، یک مدل درمانی در رواندرمانی میباشد که توسط جان سلیگمن ارائه شده است. این نظریه بر این ایده مبتنی است که درمان با تأمین محیطی حمایتآمیز برای مشتریان و پرورش تواناییهای ذهنی و اجتماعی آنها بر اساس یادگیریهایی از تجربیات منفی و شکستها برای شکلدهی راهکارهای موثر برای مواجهه با چالشها است.
نشانههای درماندگی آموخته شده ممکن است شامل احساس اضطراب و نگرانی، از دست دادن عزت نفس، بیاعتمادی به خود و دیگران، ترس از شکست، سرخوردگی و کاهش عملکرد در کار یا تحصیل، خواب نامنظم یا مشکلات در خواب، اضطراب در برابر ارتباط با دیگران، افکار منفی مداوم، کاهش انرژی و احساس خستگی و اجتناب از فعالیتها یا ملاقات با دوستان و خانواده میشود. این نشانهها میتوانند به وضوح یا بهطور کامل ایجاد نشوند، اما ممکن است به مرور زمان تشدید یابند. در صورتی که احساس میکنید که با این وضعیت مواجه هستید، بهتر است با یک مشاور یا روانشناس مشورت کنید.
احتمالاً درماندگی آموخته شده به معنای احساس کمانگیزی و کاهش انگیزه است. این ممکن است از عوامل مختلفی ناشی شود از جمله استرس، اضطراب، افسردگی، کمبود خواب، کمبود فعالیت بدنی یا اختلالات در زندگی روزمره. برای مقابله با درماندگی میتوان از مشاوره روانشناختی بهره برد، به ورزش و فعالیت بدنی روزانه اشتغال داشته و روی مراقبت از خود و سلامتی خود توجه کرد.
انواع درماندگی آموخته شده
درماندگی آموخته شده میتواند به چند شکل در افراد مختلف بروز پیدا کند، از جمله:
درماندگی آموخته شده شخصی که فرد احساس می کند قادر به تغییر شرایط زندگی خود نیست و اقدامی برای ایجاد تغییر انجام نمیدهد؛ اما معتقد است که دیگران ممکن است به او کمک کرده و موقعیت چالش برانگیز را حل کنند.
درماندگی آموخته شده عمومی که افراد علاوه بر احساس ناتوانی در بهبود وضعیت زندگی خود، معتقدند هیچ کس دیگری هم نمیتواند مشکلات را حل کند و درد و رنج آنها را کاهش دهد.
درماندگی آموخته شده گذرا که در شرایط مختلفی مانند از دست دادن والدین و مشکلات سازگاری با زندگی در شرایط جدید، به صورت گذرا و گهگاه تجربه میشود.
درماندگی آموخته شده مزمن که در طولانی مدت و مزمن، افراد احساس انفعال و درماندگی همیشگی و طولانی مدت را تجربه میکنند، و این احساس ناتوانی فقط مختص به شرایط خاص و گذرا نیست.
آیا درماندگی آموخته شده یک اختلال روانی است؟
درماندگی آموخته شده یکی از اختلالات روانی نیست بلکه مشکلاتی که روی خودکارآمدی و عملکرد اجتماعی یک فرد اثر میگذارد. اگر افراد به طور مداوم و متعددی خودشان را پاکسازی میکنند و از برخی پیشبینیها و تعهدات خود عقبنشینی میکنند، این ممکن است یک نشانه از درماندگی آموخته شده باشد. این مشکل میتواند ریشه در تجربیات گذشته، باورها و شرایط فردی داشته باشد. اگر شما یا کس دیگری از این مشکلات روبرو است، دیدار با یک متخصص مشاوره و روانشناسی میتواند بسیار کمک کننده باشد.
غلبه بر درماندگی آموخته شده
درماندگی یک وضعیت ذهنی است که ممکن است برای کسانی که با آن مواجه هستند، تجربه ناخوشایندی باشد. برای غلبه بر درماندگی، تکنیکهای مختلفی وجود دارد که در روانشناسی مورد استفاده قرار میگیرند. در زیر چند راهکار برای غلبه بر درماندگی آموخته شده در روانشناسی آورده شده است:
تکنیکهای مدیریت استرس: استفاده از تکنیکهای مدیریت استرس مانند تمرین تنفس عمیق، روشهای رهایی از تنش و تمرینات آرامشبخش میتواند به کاهش درماندگی کمک کند.
روشهای مثبتاندیشی: آموختن روشهای مثبتاندیشی و تغییر نگرش نسبت به موقعیتها میتواند به کاهش درماندگی و افزایش خودکنترل کمک کند.
مشاوره روانشناختی: رفتن به مشاوره روانشناختی میتواند به شما کمک کند تا ریشههای عمیقتر درماندگی را درک کنید و راهحلهای موثرتری برای مدیریت آن پیدا کنید.
تمرین ورزشی: ورزشها، به ویژه ورزشهای آرامشبخش مانند یوگا و مدیتیشن میتوانند به کاهش استرس و درماندگی کمک کنند.
ترکیبی از ترکیب روشهای مختلف: برای برخی افراد، استفاده از ترکیبی از روشهای مختلف مثل رواندرمانی، تمرین ورزشی و تغییرات در رژیم غذایی ممکن است موثرترین راه برای غلبه بر درماندگی باشد.
همچنین مهم است که هر فرد به طور ممتاز درک کند که چه راهکارها و تکنیکهایی برای خود موثرتر هستند، و انتخاب راه حلهای مناسب بر اساس نیازها و وضعیت فردی خود اهمیت دارد.
درماندگی آموخته شده و افسردگی
درماندگی آموخته شده و افسردگی به طور معمول به هم پیوند دارند. افرادی که درماندگی آموخته شده دارند ممکن است نسبت به موقعیتهای خاص یا اموری که ناشی از تجربیات گذشتهشان است، احساس ناامیدی و ناتوانی کنند که این وضعیت میتواند به افسردگی منجر شود. به همین دلیل، معمولاً این دو موضوع با هم ارتباط دارند.
برای مثال، اگر یک فرد از تجربیات منفی یاد گرفته باشد که مثلاً همیشه شکست خورده است، ممکن است به تدریج احساس درماندگی کند و در نتیجه به افسردگی بیفتد. از سوی دیگر، افرادی که افسرده هستند ممکن است دچار درماندگی آموخته شده شوند و به دلیل رویکردهای منفی خود، نسبت به موقعیتها ناامید و بیاعتماد شوند.
بنابراین، درماندگی آموخته شده و افسردگی میتوانند به یکدیگر تعلق داشته باشند و درک این نقطه میتواند در درمان و مدیریت این وضعیتها مؤثر باشد.