عواطف و حس ها (رتبه 1-100) | رویدادهای مربوطه | افکار/تفسیرها |
ناامیدی (70); حالت تهوع | گلگیر ماشینم را خرد کردم. | نمی توانم باور کنم که من چرا اینقدر احمق هستم. همه در محل کار متوجه خواهند شد. |
عصبی (90); گرفتگی عضلات پشت و شانه هایم | وقت ندارم با این موضوع کنار بیایم. باید با شرکت بیمه تماس بگیرم، برآورد تعمیرات را دریافت کنم و وسیله نقلیه جایگزین بیابم. در حال حاضر در خیلی از امور قراردادی با آقای باشار عقب مانده ام. من هرگز آن را به موقع انجام نخواهم داد. |
مثال!
اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، تکین در زمان دیگری در همان محل تصادف میکند. او ماشین خود را به همان ستون بتنی زده است. او یک برگه ردیابی فکر در مورد این حادثه را کامل کرده است (به کاربرگ 4-12 مراجعه کنید).