هدف: بررسی دقیقتر تجربیات دوران کودکی و نوجوانی تکین برای شناسایی رویدادها و روابطی که ممکن است بر شکلگیری اضطراب و افسردگی او تأثیر گذاشته باشند.
اولین خاطرات:
خاطرات مثبت و منفی: وجود خاطرات مثبت در کنار خاطره منفی دعوای والدین نشاندهنده پیچیدگی احساساتم است.
تأثیر بر من: این خاطرات اولیه میتوانند به عنوان الگوهایی برای درک روابط و تعاملات اجتماعی در آینده عمل کنند.
تأثیر خواهر و برادر:
مقایسه با خواهر: احساس عدم توجه و حمایت از سوی والدین به ویژه پدر، منجر به احساس کمارزشی در من شده است.
تاثیر بر روابط: این تجربه میتواند بر توانایی من در ایجاد روابط صمیمانه با دیگران تاثیر گذاشته باشد.
دبستان:
شخصیت: خجالتی، شاگرد خوب، دوستان با علایق مشابه
تأثیر بر من: ایجاد احساس انزوا و عدم محبوبیت، تقویت تصویر خود به عنوان فردی غیر جذاب
راهنمایی:
تشدید خجالتی بودن: افزایش احساسات منفی مانند دستوپاچلفتی بودن و شرم
وابستگی به دیگران: تکمیل تکالیف توسط مادر نشاندهنده وابستگی و ترس از شکست است.
دبیرستان:
تغییرات در روابط اجتماعی: تلاش برای ایجاد روابط جدید اما عدم موفقیت در ایجاد ارتباطات عمیق
مشکلات در مدیریت احساسات: گوشهگیری به عنوان مکانیسم مقابله با احساسات منفی
کمالگرایی و عدم رضایت: تلاش برای کسب نمرات بالا اما احساس عدم موفقیت
رویدادهای مهم بزرگسالی:
طلاق: رویدادی مهم که بر عزت نفس و اعتماد به نفس من تاثیر گذاشته است.
توانایی مقابله: توانایی من در عبور از این بحران نشاندهنده قدرت و انعطافپذیریم است.
درک منشاء اضطراب و افسردگی:
ارتباط بین گذشته و حال: من متوجه شده ام که الگوهای رفتاری او در حال حاضر ریشه در تجربیات کودکی ام دارد.
سکوت به عنوان مکانیسم مقابله: من متوجه شدم که سکوت به عنوان راهی برای مقابله با احساسات منفی و اجتناب از درد استفاده میکرده است.
پذیرش مسئولیت: من مسئولیت کامل برای مشکلاتش را نمیپذیرم.
نتیجهگیری:
تکمیل این کاربرگ به تکین کمک کرده است تا درک عمیقتری از ریشههای اضطراب و افسردگی خود پیدا کند. او متوجه شده است که تجربیات کودکی، به ویژه روابط با والدین و خواهرش، نقش مهمی در شکلگیری شخصیت و الگوهای رفتاری او داشته است. این بینش میتواند به تکین کمک کند تا با پذیرش گذشته خود، گامهای موثرتری برای بهبود وضعیت فعلی خود بردارد.