بگو مگو در افسردگی و اضطراب

آیا شما بیش از حد نگران و غمگین می باشید؟ خبر خوب! شما می توانید بر این مشکلات غلبه کنید.از این کتاب به عنوان مکملی برای مشاوره استفاده نماِئید. برای تسهیل به برگه ها مراجعه و از اولین مطلب شروع به خواندن کنید. نتیجه را با انجام تمرینات خواهید گرفت.

بگو مگو در افسردگی و اضطراب

آیا شما بیش از حد نگران و غمگین می باشید؟ خبر خوب! شما می توانید بر این مشکلات غلبه کنید.از این کتاب به عنوان مکملی برای مشاوره استفاده نماِئید. برای تسهیل به برگه ها مراجعه و از اولین مطلب شروع به خواندن کنید. نتیجه را با انجام تمرینات خواهید گرفت.

انواع تحریف های شناختی افسردگی (مطلب ارسالی)

تحریف های شناختی افسردگی مانند فیلترهای ذهنی هستند، به این معنی که شما جهان را به شیوه ای منفی می بینید، تفسیر و تجربه می کنید. در واقع، شما جهان را مملو از غم و اندوه و بدون امید می بینید. برخی می گویند که مشخص نیست کدام اول می آید یعنی خواه خود نظم افسردگی باشد یا افکار نامطلوب که این رویکرد مضر به بهزیستی را تقویت می کنند. اگرچه اکنون افراد بیشتری در مورد اختلالات خلقی صحبت می کنند، ما هنوز همه چیز را در مورد این اختلالات نمی دانیم. با این حال، افسردگی مطمئناً می تواند شما را به مکان های بسیار ناخوشایندی ببرد. در واقع، چیزی که شما فکر می کنید و اینکه چگونه فکر می کنید معمولاً زندان ذهنی شما می شود.  

افسردگی نتیجه یک شبکه چند عاملی کامل است که در آن تأثیر متغیرهای مختلف ادغام شده است. این موارد از استعداد ژنتیکی شما تا عوامل محیطی و اجتماعی که خارج از کنترل شما هستند، متغیر است.

آشنایی با افسردگی و برخی از جنبه های روانی آن بسیار مفید است. در این مقاله از حافظه همیشه سبز نگاهی به تحریف های شناختی خواهیم داشت.

انواع تحریف های شناختی افسردگی

ما واقعاً نیاز به گفتگوهای بیشتری در مورد افسردگی، اضطراب، غم و اندوه و نوعی تحریک پذیری داریم که از بین نمی رود. به طور خلاصه در مورد سلامت روان. تعیین اینکه چرا این اختلالات ظاهر می شوند آسان نیست؛ با این حال، دانستن چگونگی تشخیص مکانیسم هایی که ساختار یک اختلال افسردگی را می سازد، ضروری است.

دانشگاه وسترن انتاریو (کانادا) تحقیقاتی را انجام داد که نشان می‌دهد تحریف‌های شناختی که به عنوان سوگیری‌های منفی در تفکر شناخته می‌شوند، معمولا افراد را در برابر افسردگی آسیب‌پذیرتر می کنند؛ با این حال، تحریف‌های شناختی نباید به عنوان تنها متغیرهایی در نظر گرفته شوند که باعث ایجاد این اختلال می شوند.

در واقع، این حالات و احساسات هستند که به عنوان سوخت برای شعله ور کردن این افکار منفی و طاقت فرسا عمل می کنند. آنها منجر به نوعی تحریک پذیری می شوند که شما را بدون اینکه دلیل آن را بدانید به دام می اندازند. نوعی تحریک‌پذیری که باعث ایجاد افکاری مانند «من بی‌ارزش هستم»، «هیچ‌کس به من اعتماد ندارد» می شوند.

درک این فیلترهای فکری، مانند تحریف های شناختی، امکان درک بهتر خود افسردگی را فراهم می کند.

1.استدلال هیجانی

استدلال هیجانی یک فرآیند روانشناختی است که در آن شما هر چیزی را که برای شما اتفاق می افتد مطابق با احساس خود تفسیر می کنید. به عنوان مثال، قرار است با کسی ملاقات کنید. وی دیر کرده است و شما احتمالاً این را اینگونه تعبیر می کنید: «او تأخیر داشته زیرا واقعاً نمی خواهد با من ملاقات کند.»

با ناتوانی یا ندانستن چگونگی مدیریت هیجان های خود، مغز شما تله هایی می بافد. در واقع، شما خود را به پردازش چیزها به روشی هیجانی و غیر عینی محدود می کنید.

2.همه یا هیچ

یکی دیگر از تحریف های شناختی افسردگی، تفکر دوگانه یا همه یا هیچ است. این امر باعث می شود واقعیت شما و همه رویدادها به شکلی از تفکر افراطی تبدیل شوند. به عنوان مثال، شما در نظر می گیرید که یا همیشه همه چیز برای شما خوب پیش می رود یا به شدت بد می شود و اگر بد از آب در بیاید، احساس می کنید که آخر دنیاست. دیدن چیزها به طور قطعی و در چنین شرایط مطلق، الگوی فکری بسیار سفت و سختی را تعریف می کند که منجر به رنج می شود.

3.رد صلاحیت مثبت

اگر از افسردگی رنج می برید، اغلب نمی توانید چیزی را مثبت یا امیدوارکننده ارزیابی کنید. همچنین قادر به آگاهی از فضایل یا مهارت های خود نیستید. در واقع، اگر اتفاق خوشایندی برای شما بیفتد، معمولا آن را دست کم می گیرید و آن را کم اهمیت جلوه می دهید.

4.پیش بینی نتیجه گیری سرنوشت ساز

زمانی که ذهن شما تحت سلطه دلسردی، اضطراب و ناراحتی باشد، متفاوت عمل می کند. در واقع همه چیز را از منظر ظرفیت هیجانی و منفی تفسیر می کند. علاوه بر این، شما صبر و حوصله ندارید و نتایج غیر قابل قبولی را پیش بینی می کنید.

به عنوان مثال، اگر منتظر پاسخ یک امتحان، مصاحبه شغلی یا تشخیص پزشکی هستید، همیشه از بدترین اتفاق می ترسید. این فیلتر منفی گرایی جایی برای هیچ شکی و حتی کمتر برای هیچ امیدی باقی نمی گذارد. فردا همیشه طوفانی خواهد بود.

5.تعمیم بیش از حد

فرض کنید در آخرین رابطه تان به شما خیانت شده است. حالا، شما فکر می کنید که همه به همین ترتیب شما را ناامید خواهند کرد. یا یک ماه پیش کار خود را از دست دادید اما احساس می کنید که نمی توانید به دنبال شغل دیگری باشید. شما فکر می کنید که همه چیز از دست رفته است و دیگر کارمند مناسبی برای هیچ سازمانی نیستید.

در واقع، تعمیم بیش از حد، یکی از رایج ترین تحریف های شناختی افسردگی است. اتفاقی که می افتد این است که شما یک تجربه منفی را به تمام شرایط آینده خود تعمیم می دهید. با این نوع رویکرد، تمام امید شما از بین می رود.

6.بایدها

در سال 1976، آرون بک، روانشناس شناختی، یک ساختار نظری کامل پیرامون تحریف های شناختی گردآوری کرد. سپس، در دهه 80، دیوید برنز آنها را توصیف کرد و آنها را در انتشارات مختلف، از جمله در کتاب خود، احساس خوب: درمان خلق و خوی جدید، بیشتر محبوب کرد.

یکی از رایج‌ترین تحریف‌های شناختی افسردگی زمانی است که «بایدها» ظاهر شوند. به عنوان مثال، «برادرم هنوز به دیدن من نیامده است. بعد از تمام کارهایی که برای او انجام داده‌ام، او واقعاً باید بیشتر سپاسگزار باشد.» یا «من باید تلاش کنم و کارآمدتر باشم وگرنه آنها درباره من فکر بد خواهند کرد».

این تحریف های شناختی شامل باورهای سفت و سختی است در مورد اینکه دیگران یا شما چگونه باید باشید؛ علاوه بر این، آنها عزت نفس و بهزیستی شما را تضعیف می کنند.

بیشتر بخوانید : چگونه کتامین به مبارزه با باورهای افسردگی کمک می کند؟

7.عدالت نادرست

مغالطه عدالت به طور مداوم در تمرکز افسردگی ادغام می شود. این امر نیاز پنهانی را توصیف می کند که اشیا همان طور که شما می خواهید باشند. از آنجایی که همیشه این اتفاق نمی افتد، ناامیدی پشت سر ناامیدی را تجربه می کنید. این موضوع به تدریج منجر به اختلالات خلقی می شود.

8.شخصی سازی کردن

اگر شریک زندگی شما روز بدی در محل کار داشته است، این تقصیر شماست زیرا دیروز در مورد مشکلات خود با او صحبت می کردید. اگر پسر شما در بازی فوتبال آسیب دیده است، این تقصیر شماست که آنجا نیستید. چیزهایی که در واقع به شما تعلق ندارند.

9.وسواس برچسب زدن و بی ارزش کردن

این مثال دیگری از این است که چگونه افکار می توانند به عنوان تله هایی عمل کنند که در آن گرفتار می شوید و به طور مداوم آسیب می بینید. به عنوان مثال، شما اشتباه می کنید و به خود می گویید: «من کاملاً بی ارزش هستم». شما در آینه نگاه می کنید و آنچه را می بینید تحقیر می کنید. خود را بی ارزش می کنید، این شما را به فردی تبدیل می کند که برای سلامتی شما بسیار خطرناک است. هرگز کار درستی نیست.

ما باید در نظر داشته باشیم که تمام این تحریف های شناختی افسردگی، رنج خود این اختلال را تشدید می کنند. در واقع، تقریباً بدون اینکه متوجه شوید، در یک زندان روانی گرفتار می شوید که در آن احساسات، افکار و رفتارهای شما علیه شما توطئه می کنند. اگر چنین احساسی دارید، در اسرع وقت کمک بخواهید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد