بگو مگو در افسردگی و اضطراب

آیا شما بیش از حد نگران و غمگین می باشید؟ خبر خوب! شما می توانید بر این مشکلات غلبه کنید.از این کتاب به عنوان مکملی برای مشاوره استفاده نماِئید. برای تسهیل به برگه ها مراجعه و از اولین مطلب شروع به خواندن کنید. نتیجه را با انجام تمرینات خواهید گرفت.

بگو مگو در افسردگی و اضطراب

آیا شما بیش از حد نگران و غمگین می باشید؟ خبر خوب! شما می توانید بر این مشکلات غلبه کنید.از این کتاب به عنوان مکملی برای مشاوره استفاده نماِئید. برای تسهیل به برگه ها مراجعه و از اولین مطلب شروع به خواندن کنید. نتیجه را با انجام تمرینات خواهید گرفت.

عوامل خطرزای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی (مطلب ارسالی)

اختلالات افسردگی اساسی یکی از شایعترین انواع اختلالات افسردگی می باشد و ابتلا به این اختلال همراه با وارد شدن خسارات مختلف انسانی و اقتصادی به جوامع می باشد.. در آخرین طبقه بندی اختلالات روان شناختی که توسط انجمن روان پزشکی آمریکا ارایه شده است و اصطلاحا به نام طبقه بندی DSM-V نامیده می شود اختلال افسردگی اساسی شامل ۹ علامت می باشد و حداقل وجود یکی از دو علامت یعنی حالت خلق افسرده و عدم رضایت از انجام فعالیتهای روزمره از علایم اساسی اختلال افسردگی اساسی می باشند. همچینن برای تشخیص این اختلال لازم است حداقل ۵ علامت از ۷علامت زیر وجود داشته باشد:  

-تغییرات در اشتها به غذا :این علامت به صورت کاهش و یا افزایش میل به غذا ظاهر می شود مهمترین نشانه ی این حالت آن است که در طول یک ماه تغییر بیشتر از ۵ درصد به صورت افزایش و یا کاهش میزان وزن بدن در حالیکه شخص از رژیم غدایی برای کنترل وزن خود استفاده نمی کند مشاهده گردد.

-اختلالات خواب : علایم مربوط به اختلالات خواب به یکی از دو صورت بیخوابی و پرخوابی ظاهر می شوند. در حالت بیخوابی شخص در بخواب رفتن مشکل دارد و یا جریان خواب وی به صورت مداوم قطع و وصل می شود. . همچینن اختلالات خواب امکان دارد به صورت حالت پرخوابی باشد و این حالت با داشتن خواب زیاد در هنگام شب همراه است و در طول روز نیز حالت خواب آلودگی زیادی از سوی شخص تجربه می شود . در نتیجه ی حالت بیخوابی یا پرخوابی کاهش شدیدی در کارکرد های مختلف ارتباطی ، شغلی و تحصیلی شخص ایجاد می شود . حالت بیخوابی و پرخوابی به علایم نباتی اختلال افسردگی مشهور هستند.

-بیقراری روانی- حرکتی:  حالت بیقراری روانی- حرکتی با افزایش فعالیتهای حرکتی مشخص می شود . همچینن شخصی که این حالت را تجربه می کند احساس می کند که نمی تواند حالتهای درونی خود را کنترل نماید. اشخاص افسرده ای که این حالت را تجربه نموده اند بیان می دارند که این حالت مانند آن است که درون آنها آتش گرفته و نمی توانند از احساس های هیجانی و یا ناراحتیهای خود فرار نمایند. در این زمینه باید توجه نمود که حالت بیقراری روانی- حرکتی زمانی به عنوان یکی از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی  مورد توجه قرار می گیرد که حالت بیقراری روانی- حرکتی توسط مصرف داروها و یا مصرف مواد مخدرایجاد نشده باشد.

-از دست دادن انرژی و احساس خستگی: زمانی که شخص گزارش می دهد که انرژی ندارد و احساس خستگی زیاد می کند امکان دارد در این جالت نتواند تکالیف اساسی زندگی خود را انجام دهد. برای اینکه این علامت به عنوان یکی از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی به حساب آید باید شخص احساس خستگی و یا از دست دادن انرژی را به صورت ثابت و در اکثر روزها برای بیشتر از حداقل دو هفته گزارش نماید.

-احساس بی ارزشی و یا گناه: یکی از نشانه های ابتلا به اختلال افسردگی اساسی وجود مکرر احساس گناه و احساس بی ارزشی شدید در موقعیتهای مختلف زندگی می باشد و در این جالت شخص اغلب افکار غیر منطقی که موجب تحریک احساس بی ارزشی و یا احساس گناه وی می شود را حتی زمانی که شواهد روشنی بر ضد آنها وجود دارد را تجربه می نماید.

-کاهش توانایی تمرکز و کاهش قدرت تصمیم گیری: یکی دیگر از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی کاهش توانایی تمرکز و کاهش قدرت تصمیم گیری می باشد و وجود این علامت می تواند مشکلات زیادی را در زندگی روزانه ی شخص ایجاد کند و بر روی توانایی های حل مساله ی وی اثر منفی  بگذارد.

-افکار مکرر در مورد مرگ و اقدام به خودکشی : در زمانی که میزان شدت اختلال افسردگی اساسی از سطح متوسط بالاتر می باشد احتمال دارد که افکار مکرر در مورد مرگ و یا اقدام به خودکشی تجربه شود.

برای تشخیص ابتلا به اختلال افسردگی اساسی لازم است علایم فوق الذکر به وسیله ی مصرف داروها ، مواد مخدر و یا ابتلا به سایراختلالات روانشناختی ایجاد نگردیده باشند. همچینن برای تشخیص ابتلا به اختلال افسردگی اساسی لازم است که علایم تشخیصی اختلال افسردگی اساسی برای حداقل دو هفته تداوم داشته باشند.

اختلال افسردگی اساسی از نظر شدت می تواند به سه نوع خفیف ، متوسط و یا شدید طبقه بندی شود.  زمانی میزان شدت این اختلال خفیف می باشد که میزان شدت علایم تشخیصی این اختلال در حد کمی باشد و این علایم آسیب زیادی را در کارکردهای مختلف شخص از جمله کارکردهای ارتباطی ، شغلی و تحصیلی ایجاد نکرده نباشد.

عوامل خطرزای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی شامل عوامل خطرزای محیطی و ژنتیکی می باشند. از جمله عوامل خطرزای محیطی که احتمال ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را افزایش می دهند می توان به روبرو شدن با محرکهای استرس زا ی محیطی اشاره نمود. در این زمینه نتایج بسیار از پژوهش ها نشان می دهد که بیشتر مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی ۶ ماه قبل از ابتلا به این اختلال محرک استرس زای مجیطی مهمی را در زندگی خودشان تجربه نموده اند. همچینن در این زمینه معلوم شده است که تجربیات ناخوشایند دوران کودکی بخصوص روبرو شدن با محرکهای استرس زای مجیطی شدید می تواند شخص را در دوران نوجوانی و یا بزرگسالی با خطر بالاتر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی روبرو نماید. عوامل ژنتیک نیز خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را افزایش می دهند . در زمینه ی تعیین تاثیر میزان ارث پذیری ابتلا به اختلال افسردگی اساسی دو نوع روش پژوهشی وجود دارد. در نوع اول میزان درصد ابتلا به این اختلال در دو قلوهای همسان و غیر همسان مورد مقایسه قرار می گیرد . با توجه به این موضوع که دوقلوهای یکسان خصوصیات ژنتیک کاملا یکسانی را به ارث برده اند لذا قابل پیش بینی است اگر تاثیر ارث در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی وجود داشته باشد میزان ابتلای مشترک در دو قلوهای یکسان بیشتر از این میزان در بین دوقلوهای غیریکسان باشد. نتایج پژوهشها مورد فوق را ثابت می کند و بنابراین می توان گفت که عامل ژنتیک به عنوان یکی از عوامل افزایش دهنده ی خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی مطرح است. روش دومی که به کمک آن تاثیر عامل ژنتیک در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی مورد بررسی قرار گرفته است مقایسه ی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در بین کودکانی است که این کودکان در سنین اولیه رشدی از والدین زیستی یا اصلی خود جدا شده اند. نتایج این پژوهشها هم نشان داده است که میزان ابتلای مشترک به اختلال افسردگی اساسی در این کودکان و والدین زیستی آنها بیشتر از این میزان در والدین و کودکان گروه دیگر است . یکی دیگر از عواملی که با عامل ژنتیک مرتبط است و امکان دارد درجه ی خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را بالاتر ببرد حالتهای مزاجی (Temperament) است که اشخاص با این حالتها متولد شده اند می باشد. زمانی که در بین حالتهای مزاجی کودکانی که تازه متولد شده است حالتهای مزاجی مانند حالت عصبی بودن (Neuroticism) مشهود باشد می توان گفت که امکان دارد این دسته از کودکان در خطر بیشتری برای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در دوره نوجوانی و یا بزرگسالی باشند و این پیش بینی زمانی قوی تر می گردد که این کودکان با محرک های استرس زای شدید نیز روبرو شوند.

اختلال افسردگی اساسی اختلالی دوره ای می باشد .بر اساس نظر انجمن روان پزشکی آمریکا دوره ی متوسط تجربه ی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی امکان دارد از حدود سه ماه تا چندین سال طول باشد و درمان های مختلف اختلال افسردگی اساسی می توانند این دوره را کوتاه تر نمایند.

در آخرین طبقه بندی تشخیصی مربوط به اختلالات روانشناختی که از سوی انجمن روان پزشکی آمریکا ارایه شده است و به DSM-V مشهور می باشد انواع دیگری از اختلالات افسردگی به غیر از اختلال افسردگی اساسی معرفی شده اند و ازجمله ی مهمترین این نوع از اختلالات ،اختلال افسردگی مقاوم می باشد. این اختلال در طبقه بندیهای قبلی به نام اختلال دیس تایمی معروف بود. اختلال افسردگی مقاوم از جهت انواع علایمی که مبتلایان به این اختلال آن را تجربه می کنند شیبه به علایمی است که مبتلایان اختلال افسردگی اساسی آن را تجربه می نمایند و تنها تفاوتهای اندکی از نظر نوع علایم بین این دو اختلال وجود دارد. از جمله ی این تفاوتها آن است که در مبتلایان به اختلال افسردگی مقاوم علایم شناختی ، بین فردی و هیجانی شایعتر از علایم نباتی ( مانند بیخوابی یا پرخوابی ، بی اشتهایی و پراشتهایی ) می باشد . همچینن در بین مبتلایان به اختلال افسردگی مقاوم علایمی مانند حالت بدبینی ، کناره جویی و ناامیدی بیشتر از علایم مبتلایانی است که مبتلا به اختلال افسردگی اساسی هستند می باشد.

برای درمان اختلال افسردگی اساسی از روش های درمان دارویی و روان درمانی استفاده می گردد. در درمان دارویی اختلال افسردگی اساسی از داروهای مختلف ضد افسردگی استفاده می شود. از جمله ی این داروها می توان به داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و داروهای ضد افسردگی بازدارنده های اختصاصی بازجذب سروتونین یا داروهای SSRI اشاره نمود. اگرچه میزان اثربخشی انواع مختلف داروهای ضد افسردگی مشابه است ( حدود ۶۵ الی ۷۰ درصد) اما به خاطر آنکه داروهای ضدافسردگی SSRI میزان عوارض کمتری دارند لذا روان پزشکان ترجیح می دهند که در مواقع درمان اختلال افسردگی اساسی از این نوع داروها در مقایسه با سایر داروهای ضدافسردگی به میزان بیشتری استفاده نمایند. از سوی دیگر برای درمان اختلال افسردگی اساسی به خصوص زمانی که میزان شدت علایم این اختلال در سطح خفیف تا متوسط قرار دارد از انواع روان درمانیها بخصوص از روان درمانیهای شناختی-رفتاری نیز استفاده می شود . یکی از روان درمانیهای شناختی – رفتاری جدیدی که نتایج بیستر از ۲۰۰ پژوهش نشان می دهد که در روان درمانیهای اختلالات روانشناختی موثر می باشد درمان پذیرش- تعهد یا درمان ACT است . کارآیی درمان ACT در درمان برخی از اختلالات روانشناختی بخصوص در درمان اختلالات اضطرابی و افسردگی به اثبات رسیده است. در درمان ACT از سه ابزار آموزش . روانشناختی ، استفاده از استعاره ها و آزمایش های رفتاری برای رسیدن به اهداف درمان استفاده می شود. فرایند روش درمانی ACT در طی شش فرایند(Process) انجام می شود که شامل توجه به لحظه ی حاضر ،فرایند پذیرش ،فرایند ترکیب زدایی (Defusion)،  فرایند خود به عنوان بافت(Self-as-context) ، فرایند توجه به ارزش ها  و فرایند متعهدبودن است و هدف عمده  از اجرای این فرایندها افزایش توانایی مراجعان برای رسیدن به حالت انعطاف پذیری روان شناختی می باشد . از نظر ابداع کنندگان روش درمانیACT معنای انعطاف پذیری روان شناختی عبارت است از توانایی ماندن در لحظه ی حاضر ، تداوم فعالیتها بر اساس ارزشهای شخصی و حفظ ارتباط با افکار و هیجانات مشکل زا می باشد. همچینن از نظر ابداع کنندگان درمان ACT دلبستگی به حالت خود (Self) تصور شده و آسیب در عمل نمودن به ارزشهای زندگی سبب به وجود آمدن عدم انعطاف پذیری روان شناختی شده و زمینه لازم  برای ابتلا به انواع اختلالات روان پزشکی را آماده می سازد.

در مدل درمانی ACT افسردگی به عنوان حالتی از اجتناب رفتاری و هیجانی در نظر گرفته می شود که این اجتناب از بیمار در برابر روبرو شدن با موضوعاتی که حالت هیجانی دارند محافظت می نماید. در فرایند درمان ACT درمانگر به بیمار مبتلا به اختلال افسردگی کمک می کند تا بتواند با تجربیات خصوصی ناخواسته ی خود مانند افکار و هیجانات ناخوشاینداش روبرو شده ، آنها را مشاهده نماید و یا اعتبار آنها را بسنجد.

درمانگران مدل درمانی ACT به فرایند تشخیص اعتقادی ندارند و تمرکز خود را درجریان درمان بر روی مورد هدف قرار دادن آنچه موجب رنج بردن انسانها می شود می نمایند . به نظر آنان دو جریان مهمی که موجب رنج بردن انسانها می شود عدم انعطاف پذیری روانشناختی و ناتوایی برای انجام رفتار های منطبق با ارزش های شخصی می باشد. در مدل نظری درمان ACT حالتهایی مانند غمگینی حالتهایی آسیب زا نمی باشند بلکه این حالتها به عنوان هیجان هایی سالم مطرح هستند و می توان آنها را واکنشی به از دست دادن اهداف زندگی دانست . ابداع کنندگان مدل درمانی ACT اعتقاد دارند که برخی از فرایندها سبب ایجاد انعطاف ناپذیری روان شناختی و در نهایت سبب ایجاد  علایم افسردگی می شوند. به نظر آنان برخی از این فرایندها شامل حالت ترکیب شدگی  (Fusion) شناختی ، اجتناب تجربی ، عدم پذیرش وضعیت موجود ، عدم استفاده از حالت خود مشاهده گر و عدم توجه به لحظه ی حاضر است. در مدل درمانی ACT فرض می شود حالت ترکیب شدگی شناختی یکی از حالتهایی است که موجب عدم انعطاف پذیری روانشناختی می گردد و تحت تاثیر  حالت ترکیب شدگی شناختی گفته هایی که شخص در مورد خود ، دیگران و دنیا بیان می نماید و یا موضوعاتی که بر روی آن فکر می کند رفتار او را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد تا ارتباط مستقیم یا تجربیاتی که با دنیا دارد. یکی دیگر از فرایندهایی که در درمانACTبا آن مقابله می شود حالت اجتناب تجربی است و در این مدل درمانی اجتناب تجربی اشاره به وجود کوششهای عمدی شخص برای تغییر دادن انواع حالتها مانند افکار منفی ، احساس گناه ، احساس غمگینی ، احساس تنفر و سایر هیجانات ناخواسته دارد. همچینن در مدل درمانی ACTتلاش برای فرونشانی (Supression) افکار و استفاده از حالت نشخوارذهنی نیز جز شایعترین انواع حالت اجتناب تجربی می باشد که اشخاص آنها را در زندگی روزمره ی خود بکار می برند . در مدل ACT فرض می شود که شخص مبتلا به اختلال افسردگی در اوایل دوره ی افسردگی برای کنترل افکار ناخواسته ی خود از حالت فرونشانی افکار ، حالت نشخوار ذهنی و سایر اشکال اجتناب تجربی استفاده می کند و این موضوع می تواند مشکل افسردگی را بزرگتر نماید و مدل درمانی ACT حالت نشخوار ذهنی را تفکر مکرر در مورد علل ، معنا و راه حلهای احتمالی برای خارج شدن از حالت افسردگی تعریف می نماید . یکی دیگر از عللی که در مدل درمانی ACT فرض می شود با عدم انعطاف پذیری روانشناختی و در نهایت با ظاهر شدن علایم اختلالات روانشناختی از جمله اختلال افسردگی اساسی ارتباط دارد زندگی در گذشته و یا آینده می باشد و این مدل درمانی وجود حالت نشخوار ذهنی و نگرانی را در ماندن در زمان گذشته و یا آینده موثر می داند. از سوی دیگر در مدل درمانی ACT فرض می شود که درایجاد حالت انعطاف پذیری روانشناختی و کاهش احتمال ظاهر شدن علایم افسردگی توجه به ارزشها و انجام عمل متعهدانه (Committed action)نقش مهمی دارند و در این مدل درمانی فرض می شود که حالت ارزش ها به شخص نیرو و انگیزه می دهند و سبب می شوند که شخص به سوی اهداف زندگی خود حرکت کند و در مدل درمانی ACTتوجه به ارزش ها از این جهت مهم است که این عمل می تواند افزایش میزان کنشهای شخص را همراه داشته باشد. همچینن در این مدل درمانی فرض می شود که عمل متعهدانه از بوجود آمدن حالت بی فعالیتی در شخص جلوگیری نموده وحالت تکانه ای و اجتناب های مکرر وی را کاهش می دهد.

در مدل درمانی ACT برای درمان اختلال افسردگی از سوی درمانگر پنج فعالیت عمده ی زیر انجام می گیرد:

۱-هدایت بیمار مبتلا به اختلال افسردگی برای ارتباط تجربی (Experimental) با چیزی که او از آن اجتناب می کند.

۲-ارزیابی تجربیات خصوصی ناخواسته ی بیمار ( مانند افکار منفی و هیجانات ناخوشایند) وشناسایی انواع ترکیب های شناختی او.

۳-هدایت بیمار مبتلا به اختلال افسردگی برای توجه به لحظه ی حاضر

۴-آشکار سازی سیستم قوانین و اصولی که زیربنای الگوهای اجتناب هیجانی و اجتناب رفتاری بیمار می باشد.

۵-هدایت بیمار مبتلا به اختلال افسردگی برای تمرکز بر روی کنترل یا حذف تجربیات خصوصی ناخواسته ( مانند افکار خودکار منفی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد