ایام | فعالیت من | احساس من |
شنبه | در محل کار به جای اینکه طبق معمول سوار آسانسور شوم از پله ها بالا و پایین می رفتم. | به طور شگفت انگیزی نفسم بند آمده بود، اما احساس می کردم قدمی در مسیر درست دارم بر میدارم. |
یکشنبه | برای آموزش رزمی به کلاس کیک بوکسینگ رفتم. | از ترس، عقب گروه ایستادم و احساس احمقانه ای داشتم. اما بعد از مدتی، حالم خیلی خوب بود. |
دوشنبه | اصلا هیچی. من یک خرس تنبل بودم. | مقصر، مقصر، مقصر. |
سه شنبه | با دوستم به پیاده روی طولانی رفتم. | بعد از آن واقعا احساس آرامش کردم. برای من خوب بود که ببینم دوستم چقدر خوشحال است. |
چهارشنبه | دوباره به باشگاه رفتم. | امیدوارم بتوانم این را به عادت تبدیل کنم. احساس خوبی دارم علاوه بر این، چند زن در این ورزشگاه حضور دارند! |
پنجشنبه | من با چند نفر از دوستان به پیاده روی گروهی رفتیم. | این احساس عالی بود. بیرون بودن خوب بود و از کار تیمی بسیار لذت بردم. |
جمعه | لم دادن روی مبل حالشو بردم. | هی، اشکالی ندارد که گاهی استراحت کنم. با زور کار پیش نمی رود. |
تمرین!
از کاربرگ 10-10 برای پیگیری پیشرفت تمرین خود استفاده کنید. از نوشته های خود شگفت زده خواهید شد چرا که بر روی هدف خود متمرکز می شوید.
_________________________________________________________
فهرست فصل دهم این کتاب
--------------
همه مطالب: