عواطف و حس ها (رتبه 1 تا 100) | رویدادهای مربوطه | افکار/تفسیرها |
ااضطراب (75)، شرم (85)، اوقات تلخی (85); تعرق، و غرق شدن در ترس | بچه ها از من خواستند که بعد از کار با آنها به جکوزی برویم. | شرم بر من غلبه دارد. من شبیه یک هیولا هستم. منصفانه نبود که دچار سوختگی شدم و باید زندگی را به این کابوس طی کنم. این وضعیت هرگز تمام شدنی نیست. |
اضطراب (85)، وحشت (95); لرزش دست، چهره برافروخته | خانم سونیا از من خواسته برای صرف کاپوچینو بیرون برویم. | من نمیتوانم با او بیرون بروم، اگر او زخمهای من را ببیند، عصبانی میشود. طاقت دیدن حالت دافعه در صورتش را ندارم. |
یولداش بعد از تکمیل ردیاب فکر، با درمانگرش نگرانکنندهترین افکارش را در می یابند، چیزی که ما مخربترین افکار مینامیم.
مخرب ترین افکار یولداش:
_______________________
1. طاقت دیدن حالت دافعه در صورتش را ندارم.
2. منصفانه نبود که دچار سوختگی شدم و باید زندگی را به این کابوس طی کنم.
_______________________
یولداش تمرین ردیابی فکر را جالب می داند. او متوجه می شود که دو فکر بیشترین درد را برای او ایجاد می کنند. در مرحله بعد، درمانگر او پیشنهاد میکند که اولین مورد از این افکار را با استفاده از یک کاربرگ به دادرسی عرضه کند (بعداً آنها به افکار مخرب دیگر او میپردازند). همانطور که در کاربرگ 6-2 مشاهده می کنید، یولداش ابتدا فکر مخربش را سر تیتر می کند و سپس در یک ستون همه دلایل، منطق و شواهدی که می تواند برای اثبات صحت فکرش جمع آوری کند و از آن فکر دفاع می کند. در ستون دیگر، یولداش تلاش می کند تا با نشان دادن نادرست بودن این فکر، آن را تحت تعقیب قرار دهد.