عواطف و حس ها (رتبه 1-100) | رویدادهای مربوطه | افکار/تفسیرها |
خشم (80); صورت برافروخته و تنفس سریع | من به ستون بتنی نکبت با ماشین اسپرت جدیدم زدم | هیچ دلیل خوبی وجود ندارد که کسی در آنجا ستون بتنی را نصب کند! من باید از کسی که مالک این پارکینگ است شکایت کنم. |
غمگین (65); خسته |
| این وحشتناکه. من فقط سه ماه است که ماشینم را دارم. ماشینها بعد از اینکه تصادف کنند هرگز مثل قبل نمی شوند. همیشه اتفاقات بد برای من می افتد. |
تمرین!
اکنون، باور کردن این موضوع برای شما بسیار سخت است، اما اتفاقاً خانم جیران یک هفته بعد در همان پارکینگ حضور داشته و به نظر می رسد ماشین او به همان ستون بتنی ضربه زده است. مانند مایا و تکین، او هم برگه ردیابی فکر را تکمیل می کند (به کاربرگ 4-13 مراجعه کنید).
_________________________________________________________
فهرست فصل چهارم این کتاب
--------------
همه مطالب: