عواطف و حس ها (رتبه 1-100) | رویدادهای مربوطه | افکار/تفسیرها |
هراس (95); وحشت زده، عرق کرده، تنفس سطحی سریع، سرگیجه | ماشینم را به ستون بتنی کوبیدم. | ابتدا فکر کردم ممکن است با ماشین کسی تصادف کرده ام و به کسی صدمه زده ام. هرگز نمی دانم چگونه با چنین چیزهایی برخورد و مدیریت کنم. احتمالاً گواهینامه رانندگی ام را از دست میدهم یا پرداختی به بیمه ام افزایش می یابد. شوهرم از دستم عصبانی خواهد شد. نمی توانم تحمل کنم وقتی او با من عصبانی است. |
سه نفر، با رویداد مشابه! می توانید ببینید که چگونه افکار آنها با احساس آنها مشارکت دارند. هر سه آنها به گونه ای منحصر به فرد به این رویداد نگاه می کنند و در نتیجه احساس متفاوتی دارند. مایا نگران عواقب تصادف است و خیلی محزون میشود و احساس ناامیدی و عدم شایستگی دارد. به خاطر اینکه او رویداد را اینطور تفسیر میکند، در معرض خطر اضطراب و افسردگی است. تکین عصبانی میشود، او به موتور و گلگیر ماشین صدمه وارد آورده است. او دچار مشکلاتی چون عصبانیت و افسردگی است. از سوی دیگر، جیران از برخورد به ستون بتنی وحشت زده میباشد. واکنش او به چنین رخدادهای مکرر، اضطراب و وحشت است.
گاهی اوقات مردم وقتی احساس ناراحتی می کنند می گویند واقعا نمی دانند در سرشان چه می گذرد. آنها می دانند که چه احساسی دارند و می دانند چه اتفاقی افتاده است، اما ایده ای ندارند که به چه چیزی فکر می کنند. ممکن است این مشکل را تجربه کرده باشید. اگر چنین مشکلاتی دارید، سوالات کاربرگ 4-14 در مورد رویدادها با احساسات دشوار را کامل کنید.