مشکل لنز زندگی | تصویر(های) دوران کودکی | محرک های فعلی |
کمال گرا: احساس می کنم باید همه کارها را عالی انجام دهم. اگر این کار را نکنم، افتضاح است. | اگر لباسم را کثیف می کردم مادرم سرم داد می زد. پدرم هرگز به چیزی جز نمره درسی عالی راضی نبود. حتی وقتی نمره عالی می گرفتم، او هرگز تحت تأثیر قرار نمی گرفت. هر دوی والدین من همیشه در مورد دیگران انتقادی می کردند. آنها مردم را برای هر چیزی سرکوفت می زنند. | اگر آسیبی ببینم و یا با کسی مشاجره کنم، دیوانه می شوم. لکه ای روی بلوزم مرا به جنون می کشد. تحمل ارزیابی شدن در محل کار را ندارم. روزها خوابم می برد. حتی یک درجه پایینتر از «ممتاز» مرا دچار افسردگی میکند. من درباره هر کاری که انجام می دهم قضاوت می کنم. موهایم، نظافت خانه، شغلم، همه چیز. گاهی در مورد چیزهای بی اهمیت، دیگران را خیلی سخت قضاوت می کنم. |
مثال!
آقا ایلخان یازده ساله، خانواده ای صمیمی و دلسوز داشت. او در محله ای زیبا زندگی می کرد و در یک مدرسه راهنمایی معتبر درس می خواند. او باهوش بود اما خیلی دانش آموز ممتازی نبود. او به اندازه کافی ورزش می کرد و دوستان زیادی داشت. به طور خلاصه، او در شروع ایجاد لنز زندگی مشکل ساز بود.
متأسفانه یک روز زیبای پاییزی، همکلاسی بسیار مضطرب او، اسلحه ای را به مدرسه می آورد و به سه دانش آموز تیراندازی می کند. ایلخان شاهد این رویداد بوده و کمی مجروح می شود. پس از آن ایلخان دچار کابوس می گردد، تصاویر رویداد جلوی چشمش می آید و دچار وحشت می شود. قابل درک است که در ایلخان یک لنز زندگی آسیب پذیری ایجاد می شود.
در بزرگسالی، اضطراب اغلب بر ایلخان غلبه می کند. لنز زندگی آسیبپذیری او توسط رویدادهایی فعال میشوند که ظاهراً شباهت به ترومای قدیمی او دارند. ایلخان تمرین «آنوقت و حالا» را در کاربرگ 7-13 تکمیل میکند تا به او کمک کند تا بفهمد تجربیات گذشتهاش چگونه به واکنشهای فعلیاش ارتباط دارد. در یافتن این ارتباط به او کمک می کند تا شروع به تغییر لنز زندگی خود کند.