به جای اینکه توی لاک خود فرو روید، به مشکل خود بنگرید. اطلاعاتی در مورد آن جمع آوری و در مورد علل و اهمیت گرفتاری هایتان فکر کنید. باور کنید یا نه، شما اولین کسی نیستید که این مسئله را تجربه می کنید. شما می توانید از طریق صحبت با دیگران، از طریق کتب و مقالات یا با جستجو در اینترنت اطلاعاتی را به دست آورید. در پی مطالعه و کنکاش خود فکر کنید که در برابر مشکلات چه احساس و میل به انجام کاری در شما برانگیخته شده است.
مثال!
آقای دایان یک مهندس مکانیک است و در کارش احساس ناامیدی دارد. او احساس میکند سطح مسئولیتی که لایقش است، به او داده نشده و پاداش یا تقدیری را که انتظارش میرفت دریافت نکرده است. وقتی در ساعات اولیه صبح درباره معضل خود می اندیشد، ناامیدی او بیشتر می شود. او متوجه می شود که وضعیت او به افسردگی فزاینده ای نیل می کند. دایان به جستجو اینترنتی میپردازد و در مورد مشاغل مشابه تحقیق می کند. او همچنین چند کتاب در مورد پیشرفت شغلی می خواند. دایان تصمیم می گیرد اولین گام برای مقابله با مشکلش بردارد. برای توصیف آن به کاربرگ 12-4 مراجعه کنید.