لنز | لنز متناقض |
____ نالایق (بی ارزشی) من احساس نمیکنم که شایسته اتفاقات خوب باشم. وقتی کسی کار خوبی برای من انجام می دهد احساس ناراحتی می کنم. | ____ استحقاق (بزرگ منشی) من لایق بهترین ها هستم، من تقریباً هر چیزی را که دلم بخواهد باید داشته باشم. اگر نیازهای من برآورده نشوند، احساس تهدید، غمگینی یا عصبانیت می کنم. |
____ ترس از رها شدن من نیاز به اطمینان خاطر دارم تا احساس کنم دوست داشتنی هستم. من بدون نزدیکان در زندگی ام احساس گم شدگی می کنم و نگران از دست دادن کسانی هستم که به آنها اهمیت می دهم. حسادت می کنم و از روی ترس به عزیزانم می چسبم. | ____ ترس از صمیمیت دوست ندارم به کسی نزدیک شوم. من از هرگونه درگیری عاطفی دوری خواهم می کنم. من واقعاً کسی را در زندگیم نمی خواهم. |
____بیکفایت احساس میکنم مثل بقیه افراد با استعداد یا ماهر نیستم. من آنطور که انتظار می رود نیستم. من دوست ندارم کارهایی را که قبلاً برایم سخت به نظر میرسیدند، حالا انجام دهم. | ____کمال گرا احساس می کنم باید همه کارها را عالی انجام دهم. احساس می کنم یک راه درست و یک راه اشتباه برای انجام کارها وجود دارد و می خواهم کارها را به روش درست انجام دهم. |
____ گناهکار و مقصر احساس می کنم هر چیزی که اشتباه پیش می رود تقصیر من است. نگران این هستم که آیا کار اشتباهی انجام داده ام یا خیر. من طاقت آزار رساندن به دیگری را ندارم. | ____ بی گناه و منزه اگر چیزی را بخواهم، اجازه نمی دهم چیزهای احمقانه ای مانند اخلاق و وجدان جلوی راهم را بگیرند. من هرگز به آنچه دیگران فکر می کنند اهمیت نمی دهم. |
____ آسیب پذیر همیشه اتفاقات بد رخ می دهد. من خیلی نگران آینده هستم. من می ترسم. احساس میکنم دنیا بسیار خطرناک است. | ____ آسیب ناپذیر من شکست ناپذیر هستم. هیچ چیز هرگز نمی تواند به من صدمه بزند. دنیا با من بسیار خوب رفتار می کند. من همیشه خوش شانس هستم و هرگز نگران انجام اقدامات احتیاطی نیستم. |
____کمک جو من خیلی به دیگران وابسته هستم و وقتی دیگران از من مراقبت می کنند احساس بهتری دارم. من نمی توانم به تنهایی زندگی را اداره کنم. | ____کمک گریز من از درخواست کمک از دیگران متنفرم، و دوست ندارم دیگران سعی کنند به من لطف کنند. |
____ تحت کنترل اگر بخواهم کاری انجام دهم، انگیزه هایم را دنبال می کنم. برای من سخت است که با مردم محدودیت ایجاد کنم، بنابراین تمایل دارم که با آنها کنار بیایم. من ترجیح می دهم احساساتم را بیان کنم بجای اینکه آنها را کنترل کنم. | ____ کنترل بیش از حد هیچ چیز بدتر از عدم کنترل نیست. من هرگز اجازه نمی دهم کسی احساس مرا دریابد. من مهارت کافی دارم تا نیاز به کسی نداشته باشم. من دوست ندارم برای شخص دیگری کار کنم و نمی توانم تحمل کنم که سرنوشتم را در اختیار دیگران بگذارم. |